I am also interested in the life of Tina's family, the 80-year-old grandparents who have immigrated here from America several years ago. I have been to their house three times, and Tina, who is the name of their dog, (seems) is happy to see me.
Every time I was their guest, she approaches me and asks for a massage. As I massage Tina, I stare at the Angela's paintings on the wall, I talk to her, and everytime she replies with a her British-BBC-accent, and I think how many artists like her imprisoned their arts in their home.

زندگی خانواده تینا هم برایم جالب است، پدربزرگ و مادربزرگ هشتاد ساله ای که چندسالیست از آمریکا به اینجا مهاجرت کرده اند. سه بار به خانه اشان رفته ام، تینا که نام سگشان است (به نظر میرسد) از دیدنم خوشحال باشد.
هربار که رفته ام، به من نزدیک شده و ماساژ می خواهد، همانطور که تینا را ماساژ میدهم به نقاشی های آنجلا بر روی دیوار خیره می شوم، با او صحبت می کنم و هربار او با لهجه ی بریتانیایی-بی بی سی اش پاسخ می دهد. فکر می کنم چه هنرمندانی باید به مانند او آثار خود را در خانه ی خود زندانی کرده باشند.